سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 2  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 6064
 
خاطرات دو نفر از اعضای قدیمی اتحادیه انجمنهای اسلامی
 
اولین دیدار
نویسنده: یاد نوشته های دو ....(چهارشنبه 86/10/5 ساعت 6:0 عصر)

سلام ....

از روزی میخوام صحبت کنم که کل نگاهم از زندگی عوض شد ...

از روزی که ناخواسته ولی خوشبختانه اتفاق افتاد ...

از روزی که بعد از اون ناخداگاه 8 سال زندگیم رقم خورد ....

از روزی که هم بعد از اون به اطرافم یه جوره دیگه نگاه کردم ....

و از روزی که بعد از یه اتفاق ای کاش ....

اولین روزی که وارد مجتمع امام خامنه ای شدم و همان روز کارم رو شروع کردم..

چه جوری .... میگم

قرار بود برای مصاحبه حضوری به دفتر اتحادیه انجمنهای اسلامی بروم و رفتم ...

با مسئول آنجا صحبت کردم و ایقدر من از فضا خوشم آمد که با بنده خدا زود گرم گرفتم...

به آنجا رسید که بنده خدا براش کار پیش آمد و کل دفتر به همراه کل وسائل تحویل من شد ...

چه جوری در اولین برخورد اونم 30 دقیقه ای ....

خوشم آمد از اعتماد ویا همان میدان دادن خودمونی ...

با اینکه از چیزی سر در نمی آوردم تلفن جواب میدادم ...

مراجعات رو پیگیری میکردم با اینکه اسم بنده خدارو نمی دونستم ...

خلاصه مطلب .....

در قسمت بعد .... نویسنده ر.ی  



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چند سال پیش
اولین دیدار
آغاز

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
خاطرات دو نفر از اعضای قدیمی اتحادیه انجمنهای اسلامی
یاد نوشته های دو ....

|| لوگوی وبلاگ من ||
خاطرات دو نفر از اعضای قدیمی اتحادیه انجمنهای اسلامی

|| لوگوی دوستان من ||



|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو